نویسنده: هادی خسروشاهی



 
اما سرانجام زمان برافتادن پرده ها از مکنونات قلبی انگلیسیها و جانبداری آنان از مطامع یهودیان در فلسطین فرا می رسد. آنچه بیشتر به نفرت اعراب از انگلیسیان دامن می زد، سرشت و رفتار بی بند و بار افسران و سربازان انگلیسی بود که با اخلاق و آداب و رسوم اعراب بکلی منافات داشت. این نظامیان در حال مستی و عربده کشی به رهگذران توهین نموده، درهای مغازه ها و فروشگاه ها را درهم می شکستند و به زور سر نیزه، سبعانه به خانه های مردم می ریختند. آنها در دل کودکان و زنان و پیرمردان هراس می افکندند و مقامات مسئول نیز با بی تفاوتی از کنار این اعمال شنیع می گذشتند.
تحرک جریان اسلامی در این مرحله که شاهد پیدایش حرکتهای ملی گرایانه عربی و آغاز تسلط نظامی انگلیس بر فلسطین بود، انسجام لازم را نداشت. این جریان دچار عدم سازماندهی عناصر و نیروهای فعال مسلمان در یک تشکیلات واحد بود و هماهنگی لازم را برای آنکه بوضوح گرایشهای اسلامیش را بنمایاند، نداشت. با این همه، تحرکات سیاسی شمار زیادی از عناصر فعال اسلامی، بسیار سازنده بود. عادل غنیم سه جریان سیاسی اصلی در سالهای 20-1917 را اینگونه تقسیم بندی کرده است:
1. جریان اسلامی طرفدار اندیشه اسلامی و خواستار وحدت میان مسلمانان در چهارچوب تقویت روابط اسلامی از طریق خلافت اسلامی.
2. جریان طرفدار اندیشه قومی و خواستار وحدت اعراب.
3. جریان ملی گرا و طرفدار اندیشه استقلال فلسطین تحت لوای حاکمیت عربی.(1)
در این مرحله، احساسات اسلامی و تدیّن فطری مردم فلسطین همچنان عمیق و نیرومند بود، به طوری که مقامات بریتانیا برای اجتناب از هرگونه پیش آمد احتمالی، برای حفاظت اماکن مقدس بیت المقدس، نیروهای هندی مسلمان را به عنوان نیروهای شهربانی(پلیس) به خدمت گماشتند.
در بررسی موضعگیریهای روحانیون و علمای دینی فلسطین در آن دوران، درمی یابیم که تعداد زیادی از آنان سهم عمده ای در پیشبرد حرکت ملی داشتند. البته شمار معدودی از روحانیون در سطوح پایین، فریب سیاستهای خدعه آمیز انگلیسیان را خورده و سیاست ملاحظه کاری و مماشات را در پیش گرفتند. از جمله این فریب خوردگان، شیخ ملاح (قاضی شرع حیفا)، شیخ عبدالرزاق خیری، شیخ ندیم، شیخ موسی و شیخ رباح را می توان نام برد. بجز این عده معدود، موضعگیری علمای طراز اول فلسطین صلابت و استقامت مؤمنین واقعی را به یاد می آورد و تاکنون بار حرکت ضداستعماری و ضد صهیونیستی جنبش فلسطین را آنان به دوش داشته اند و دارند.
از میان برجسته ترین این شخصیتها، شیخ عبدالقادر مظفر بود که در دمشق اقامت داشت( فلسطین در آن زمان، بخشی از شامات تلقی می شد). وی از فعالان دینی در دمشق و از شاخصترین اعضای « انجمن العربی»- میعادگان پیشگامان و سلحشوران مبارز عرب- بود.(2)
از دیگر عناصر فعال در این مرحله، مفتی بیت المقدس شیخ کامل حسینی بود. عجاج نویهض ضمن ستایش از شجاعت و شهامت وی، اشاره ای دارد به خشم و اعتراض مفتی به هنگام سخنرانی ژنرال النّبی که به مناسبت ورود پیروزمندانه اش به بیت المقدس جشنی در این شهر ترتیب داده بود.(3)درواقع مفتی نتوانسته بود سخنان النبی را که«امروز جنگهای صلیبی به پایان رسیده است»! تحمل کند. لذا وی محل سخنرانی را به اعتراض ترک می گوید. شاید در وهله نخست به نظر آید که عکس العمل «‌مفتی» حداقل کاری بود که می بایست انجام می داد، اما توجه به این نکته لازم است که در مرحله ای این حرکت از او سر زد که چاپلوسی و تملق گویی به انگلیسیها امری متداول بود و به نظر بعضیها پسندیده هم تلقی می شد!
ناجی علوش در تبیین اهمیت نقش جریان اسلامی در فلسطین می گوید:
«از آنجا که اسلام بستر اعتقادی مردم را تشکیل می داد، لذا مردان دین (روحانیون) به علت مرکزیت دینیشان و آشناییشان با مفاهیم اسلامی جایگاه ویژه ای را در جامعه احراز نمودند. از عوامل مهم دیگری که بر اهمیت روحانیون افزود، به طور کلی موضعگیری برخی از علمای طراز اول علیه استعمار در آغاز دوران اشغال فلسطین توسط انگلیس و بخصوص ایستادگی آنان در عصر حاضر است؛‌ یعنی ایستادگی علیه استعمار و قراردادن اسلام رودرروی استعمار و فرهنگ غرب و دعوت توده ها به بازگشت به اسلام ناب جهت احیای فرهنگ والای اسلامی و تأکید بر اهمیت اسلام از نظر فکری، دینی و دنیوی. در نتیجه، روحانیون نفوذ روزافزون و مضاعفی در مبارزات یافتند تا آنجا که از همان روزهای نخست اشغال نظامی فلسطین، رهبری سیاسی با رهبری دینی درهم ادغام شد و «مبارزه» رنگ « جهاد» به خود گرفت. بدین ترتیب فرهنگ اسلامی در زمانی که خلأ فکری توده ها را سرگردان ساخته بود، وحدت آفرین و برانگیزنده و مشوّق فعالیتها بود.»(4)
در گفتاری مندرج در جریده فلسطین( روزنامه رسمی مقامات انگلیس) انگلیسیها از این بابت ابراز نگرانی کرده بودند که مبادا « تعصب دینی» مسلمانان، همچون چوبی لای چرخ، روند اجرای اهداف انگلیس در فلسطین را با مانع مواجه سازد. این مقاله حرکت ملی را به تعصب دینی متهم نموده، از اعراب می خواست که بی چون و چرا مطیع دستورات انگلیس باشند و همانند شاگردانی وفادار و بااخلاص، دوستی بی ریای خود را نسبت به انگلستان نشان دهند!...
« شایسته است که انگلستان را با مطرح نمودن خواسته هایمان خسته نکنیم. چه بیهوده است که خواستار چیزی بیش از استحقاقمان باشیم»!(5)
در گزارشی که ژنرال بولز فرماندار نظامی فلسطین، در نیمه مارس 1920 نوشته بود، تصریح می کند که 90 درصد اهالی فلسطین بشدت با صهیونیسم دشمنی می ورزند. وی می افزاید که یکی از علل اساسی این امر، عامل دینی است.(6)

ظهور حاج امین الحسینی

محمد امین بن محمد طاهر الحسینی در سال 1897 م دیده به جهان گشود. از دوران طفولیت اصول دین را نزد پدر بزرگوارش طاهر الحسینی (مفتی آن هنگام بیت المقدس) فراگرفت. ابتدا قرآن کریم را حفظ کرد و علوم شرعیه و زبان عربی را در مدارس دولتی عثمانی و مدرسه « العزیز» در بیت المقدس آموخت. محمدامین( مورخین معمولاً با نام مختصر امین از او یاد می کنند) به مصر رفت و به مدت دو سال در « دارالدعوة و الارشاد» در محضر شیخ محمد رشید رضا تلمذ نمود.(7)
حاج امین الحسینی، فعالیتهای خود را در سالهای نخست قیمومیت انگلیس با تأسیس« جمعیت اسلامی- مسیحی» آغاز نمود.(8) وی از بنیانگذاران « مجمع العربی» در بیت المقدس(به سال 1918)بود و مدتی به عنوان رئیس این کانون به کار پرداخت.(9)
حاج امین الحسینی با جمعیتهای زیرزمینی دیگری که زیر پوشش کانون عربی و ادبی فعالیت می کردند، ارتباط یافت. از جمله جمعیت « پنجه سیاه» که در سال 1919 در یافا تشکیل شده بود، رابطه نزدیکی با حاج امین برقرار کرده بود. جمعیت یاد شده در مه 1919 نام خود را تعویض نمود و اسم جدید « الفدائیه» را برگزید. سپس ضمن تبلیغ اندیشه وحدت عربی، به مسلح کردن اعضای خود همت گماشت.(10)
شخصیت حاج امین الحسینی ویژگیهای فراوانی داشت. وی شجاع، پرطاقت و بااخلاص بود. مارلو در توصیف شخصیت حاج امین می گوید:
« او یکی از تواناترین سیاستمداران خاورمیانه در اعصار گذشته است. از لحاظ بهره هوشی و آراستگی ظاهری تنها افراد معدودی از اعراب به پای او می رسند.»(11)
عارف العارف که در سالهای 48-1917 از نزدیک با حاج امین ارتباط داشته، می افزاید:
«تا کنون شخصی هم سطح حاج امین در وفاداری و اخلاص نسبت به مسئله فلسطین، در این سرزمین پیدا نشده است.»(12)
مورخین این دوره، همگی متفق القول هستند که حاج امین چنان در فرایند رویدادها و ماجراها آبدیده گردید که حقیقتاً لقب « قهرمان ملی» برازنده اوست.

« شخصیت حاج امین الحسینی در میدان مبارزات رو به رشد و تکامل نهاد. به نحوی که وقتی به منصب افتاء در بیت المقدس( به سال 1921) و ریاست مجلس اعلای اسلامی نایل آمد، محبوبیتش در بین توده ها دوچندان شده بود. اقشار وسیعی از مردم فلسطین( بویژه کشاورزان) فرمانبرداری و اطاعت و پشتیبانی از « مفتی» را نوعی ادای تکلیف دینی به حساب می آوردند.»(13)
حکومت انگلستان ابتدا در نظر داشت که تجمع فلسطینیها گِرد حاج امین را پراکنده و متفرق کند، اما چون با فشار توده ها رو در رو شد، از این نظر خود عدول کرد. هربرت ساموئیل کمیسر عالی انگلستان، بناچار انتخاب حاج امین را به ریاست مجلس اعلای اسلامی قبول کرد. بدین ترتیب، تا آن زمان وی کم سن و سالترین کسی بود که به لقب مفتی دست می یافت. حاج امین در آن هنگام تنها 24 سال سن داشت!(14) ظاهراً فشار توده ها تنها عامل تحمیل انتخاب حاج امین به منصب افتاء نبود، بلکه مقامات انگلیسی در گماردن حاج امین نوعی حفظ موازنه قدرت و تداوم رقابت میان دو خانواده معروف حسینی و نشاشیبی را می دیدند. همچنین به گمان مقامات انگلیس سپردن مسئولیت به حاج امین، از شتاب تحرکات و فعالیتهای مفتی علیه انگلیسیها می کاهد.(15) مقام افتاء، مسئولیت بسیار پراهمیتی بود، چرا که حکومت انگلیسی فلسطین، مفتی قدس را ضمناً رئیس و رهبر مسلمانان در فلسطین می شمرد. بعلاوه تصدی ریاست مجلس اعلای اسلامی قدرت فراوانی به حاج امین بخشید، زیرا به وی امکان داد که بر خرج و دخل اوقاف، عزل و نصب کارکنان محاکم شرع و سازمانهای اوقاف و نیز انتخاب قضات شرع، نظارت تام داشته باشد.
به هر حال، «مفتی» از موقعیت خود حداکثر بهره برداری را نمود و قدرت و تأثیر و نفوذ وی در بین مردم بیش از پیش افزایش یافت. بعدها به مرور ایام ثابت گردید که حاج امین نه تنها فعالیتهای مردمی را کنار نمی گذارد، بلکه نفوذ خویش را با استفاده از مناصبی که بدانها دست یافته بود، در خدمت به فعالیتهای ملی به کار می گیرد و رهنمودهای محرمانه وی مو به مو توسط یاران وفادارش به اجرا گذاشته می شود.
مارلو معتقد است که انگلیسیها زمانی که خواستند با دادن منصب حاج امین را مقیّد سازند، در ارزیابی تواناییهای واقعی او اشتباه کردند و به کارگیری این روش سیاسی مخاطره آمیز بوده است. زیرا او «مردی بود که اگر ریسمانی به وی داده می شد، می دانست که چگونه به جای آنکه خود را حلق آویز کند، از آن در موارد دیگری استفاده کند.»(16)
به طور کلی علمای دینی فلسطین به لحاظ تواناییها و سطح آگاهی سیاسی و چگونگی به کارگیری روشهای مقابله با دشمن برای دستیابی به اهداف موردنظر، در سطوح مختلفی قرار گرفته بودند. لذا در ارزیابی رویدادها و نتیجتاً اتخاذ موضع مناسب، یکسان عمل نمی کردند. در این مرحله، حرکت طیف وسیعی از علمای دینی فلسطین از جمله شیخ عبدالرحمن بیناوی، شیخ طاهر طبری، شیخ یونس الخطیب، شیخ موسی عزراوی و... در کنار حاج امین الحسینی، عمق آگاهی و اخلاص بی شائبه شان را بوضوح می نمایاند. اما علمای درباری چون شیخ اسعد شقیری و شیخ خلیل خالدی با اتخاذ موضع همسویی با انگلیسیها، در واقع آب به آسیاب دشمن ریخته و از خط مشی عمومی علمای دینی فلسطین کناره گرفتند.
پیروان حاج امین الحسینی به خط « مجلسی ها»( چون حاج امین رئیس مجلس اعلای اسلامی بود) موسوم شدند. قاطبه علمای دینی فلسطین مرکز ثقل این خط را تشکیل می دادند و در جناح مخالف، یعنی خط اقلیت دست پرورده مشهور بریتانیا راغب نشاشیبی و روحانی درباری اسعد شقیری قرار داشتند.
در این میان انگلیسیها برای دامن زدن به اختلافات درونی و اِعمال سیاست موازنه قدرت به سرگرم ساختن اهالی فلسطین با یکدیگر پرداختند و چون در تطمیع حاج امین الحسینی که پس از تصدّی مقام افتاء و رسیدن به صدارت مجلس اعلای اسلامی به صورت وزنه ای مطرح شده بود، ناکام ماندند و نتوانستند او را « بخرند»، لذا به پشتیبانی از نیروهای مخالف مجلس اعلا روی آوردند.(17)

پی نوشت ها :

1.عادل غنیم، همان، صص 62-63.
2. عجاج نویهض، همان، ص 248.
3. امیل الغوری، همان، صص 28-30.
4. ناجی علوش، المقاومه العربیه فی فلسطین، صص 30-31.
5. کامل خلة، همان، صص 105-106.
6. عادل غنیم، همان، ص 54.
7. عجاج نویهض، همان، ص 313.
8. کامل خلة، همان، ص 253.
9. علی سعود عطیه، الزعامة السیاسة للمفتی الحاج امین الحسینی، ص 453.
10.Porath,op.cit,p.129.
11.J.Marlowe,Rebellion in Palestine, p.74.
12. علی سعود عطیه، همان، ص 433.
13.همان، ص 431.
14. کامل خلّة، همان، صص 256-254. Sykes,op.cit,p.51.
15. کامل خلة، همان، صص 254-256.
16.Marlowe,op.cit,p.74.
17. بیان نویهض، همان، ص 176.

منبع: خسروشاهی، هادی؛ (1375) حرکت اسلامی فلسطین از آغاز تا انتفاضه، تهران: اطلاعات